از تو و فاصله با تو، از تو و حضوري دلتنگ
تنها مونده بغضي سنگين، كه تو سينه مي زنه چنگ
اين غم پنهوني من تو ندونستي چه تلخه
اين تو خود شكستن من تو ندونستي چه سخته
كاشكي بودي تا ببيني لحظه هام بي تو مي ميرن
واسه ي با تو نبودن انتقام از من مي گيرن
حالاهم صدا با يادت شعر موندن و مي خونم
مي دونم كه ناگزيري اما منتظر مي مونم
موندن من يه گريزه تو هجوم نااميدي
تو در اين هجوم ساكن يه حضور ناپديدي...
نظرات شما عزیزان: